چرا از شنیدن عیوب خود برافروخته میشوی؟
دوست نداری به عیوبت آگاه شوی و آنها را رفع کنی؟
میدونید معمولا انسان فقط حسن های خود را میبیند و از دیدن عیوب خود غافل است و داشتن
یک دوست و رفیق مشفق که در کمال رازداری و بزرگواری عیوب انسان را به او یادآور شود
و او را در رفع عیوب یاری کند یک نعمت بزرگ است که خدا کنه نصیب همه ما بشه .
امام جعفر صادق که سلام خدا بر او باد میفرماید :
هرکس عیوب مرا به من بگوید مانند اینست که به من هدیه داده است.
مگه ما خود را شیعه علی (ع) نمیدانیم ، مگه ما تمام علوم دینی خود را مدیون امام جعفر صادق نیستیم؟
پس چرا به آن حضرت تاسی نمیکنیم ؟ چرا از ایشان درس نگیریم ؟
چرا ناراحتی ؟ چرا فرار از عیب خود؟ چرا تا کسی به ما عیبی را یادآوری کرد میخواهیم
او را بکشیم ، محکوم کنیم ، یه جوری ثابت کنیم ما عیبی نداریم ؟
آری ای دوست !
آینه چون نقش تو بنمود راست
خود شکن آئینه شکستن خطاست
ای که ادعا داری در پی کسب فضایل و دوری از رذایل هستی ، این تذهبون؟
وقتی کسی از شنیدن عیبش بجای برطرف کردن آن ناراحت میشود باید در خود جستجو کند
شاید واقعا بدنبال چیز دیگری است و خود نمیداند!
یه حکایت از کشف الاسرار میبدی بگم شاید درس عبرتی باشه :
میگویند یکی از بزرگان عرفان را "اصم" میگفتند . یعنی ناشنوا.
او به دوستان نزدیک خود گفته بود : من ناشنوا نیستم اما خود را به کری زده ام تا هرکس
بخواهد عیب من را در محفل و مجلسی بگوید ، بی ملاحظه بگوید تا من از آن آگاه شوم
و رفع عیب خود کنم!
حالا ما کجائیم ؟ ما اگه یه دوست صمیمی مون ، کسی که ظاهرا خیلی بهش علاقه داریم عیبی
از ما رو یادآور بشه چکار میکنیم ؟ از آن دوست تشکر میکنیم و در پی رفع آن عیب برمی آئیم
یا نه ؟
البته در دستورات دینی ما خیلی بر رفع عیب از خود و همچنین بر مراقبه و محاسبه روزانه از
خود تاکید شده است و امام علی علیه السلام فرموده است :
طوبی لمن شغله عیبه عن عیوب الناس
خوشا به حال کسی که پرداختن به عیوبش ، او را از پرداختن به عیوب دیگران بازدارد .
بحار الانوار- ج اول- ص 199